طرب رود

لغت نامه دهخدا

طربرود. [ طَ رَ ] ( اِ مرکب ) گویا از ابزار موسیقی بوده است :
برسر سرو بانگ فاختگان
چون طربرود دلنواختگان.نظامی.کدو برکشیده طربرود را
گلوگیر گشته به امرود را.نظامی.

فرهنگ عمید

نوعی ساز زهی دارای شش تار.

فرهنگ فارسی

یکی از مقیدات آلات ذوات الاوتار و آن سازیست بر شکل شش تای با این تفاوت که بر سطح وی از طرفین اوتار کوتاه بندند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم