حبس خانه

لغت نامه دهخدا

حبسخانه. [ ح َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) مَحبس. زندان. سجن. دوستاق :
هم بمولد قرار نتوان کرد
که صدف حبسخانه درر است.خاقانی.

فرهنگ عمید

محبس، زندان، حبسگاه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال چوب فال چوب فال درخت فال درخت