جا زدن. [ زَ دَ ]( مص مرکب ) چیز کم قیمت و بدلی را بجای چیز پربها و اصلی به کسی دادن. بدلی را بجای اصلی دادن یا فروختن به چالاکی و زرنگی. چیزی بد یا غیر بد را بدل چیزی بفریب نمودن یا دادن. کسی را بجای دیگری جا زدن. به اغفال حریف و طرف چیزی بد را بدل چیزی خوب به او دادن.ناچیزی بجای چیزی و ارزانی بجای گرانبهائی دادن. به قصد اضرار چیزی را از روی فریب عوض کردن. ازراء. و رجوع به جا شود. || کوتاه آمدن و عدول کردن از روی ترس و ضعف. تو زدن. حرف خود را پس گرفتن.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- چیزی بدلی را بجای اصلی بکسی دادنیا فروختن قالب کردن . ۲- کسی را بجای دیگری معرفی کردن . ۳- تحمیل کردن .