لغت نامه دهخدا
توبه کند شیرز شیری هگرز
گرچه شتر کاهل و بی حمیت است.ناصرخسرو.بددل دزد و جلد و بی حمیت
روبه و شیر و گرگ و کفتارند.ناصرخسرو.از آن بی حمیت بباید گریخت
که نامردیش آب مردم بریخت.سعدی.ببین آن بی حمیت را که هرگز
نخواهد دید روی نیک بختی.سعدی.