بلاشک

لغت نامه دهخدا

بلاشک. [ ب ِ ش َک ک ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + لا ( نفی ) + شک ) بدون شک. بی تردید. بدون شبهه. ( فرهنگ فارسی معین ). بی گمان. بی شبهه. قطعاً : این تفسیر بلاشک موافق و مناسب این نام نیست. ( تاریخ قم ص 63 ).

فرهنگ معین

( ~. شَ ) [ ع . ] (ق . ) بدون شک ، بی تردید، بدون شبهه .

فرهنگ فارسی

بدون شک . بی تردید . بدون شبهه . بی گمان . بی شبهه . قطعا : این تفسیر بلاشک موافق و مناسب این نام نیست .
بدون شک بی ترید بدون شبهه

ویکی واژه

بدون شک، بی تردید، بدون شبهه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال رابطه فال رابطه فال احساس فال احساس فال درخت فال درخت