بند

لغت نامه دهخدا

بند. [ ب َ ] ( اِ ) فاصله میان دو عضو که آنرا بعربی مفصل خوانند. پیوند عضو که بعربی مفصل گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). فاصله میان دو عضو را بتازی مفصل خوانند.( جهانگیری ). محل اتصال دو عضو بهم یعنی مفصل مانند بندهای انگشتان و بند آرنج و بند زانو و جز آنها. ( ناظم الاطباء ). مفصل. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ور بدرّی شکم و بند از بندم
نرسد ذره ای آزاربفرزندم.منوچهری.و فرمود تا اندامهای او بندبند می بریدند تا هلاک شد. ( فارسنامه ابن البلخی ).
و قتاده گفت [ هاروت و ماروت ] از کمربست تا بندپای در بند و قیدند. ( تفسیر ابوالفتوح ).
شراب ممزوج و مروق... باد در شکم انگیزد و درد بندها آرد. ( نوروزنامه ).
به مهر تو دلم ای مبتلا و منشاء جود
بسان نار خجند است بند اندر بند.سوزنی.بند دم کژدم فلک را
زآن نیزه مارسان گشاید.خاقانی.- بند از بند جدا شدن و جدا کردن ؛ مفصل ها را بریدن :
خیال رزم تو گر در دل عدو گذرد
زبیم تیغ تو بندش جدا شود از بند.رودکی.- بند از بند گشادن ؛ مفصل را از مفصل جدا کردن :
نرسد دست من به چرخ بلند
ورنه بگشادمیش بند از بند.مسعودسعد.- بند انگشت ؛ رجوع به انگشت و فرهنگ فارسی معین شود.
|| الیاف اتصال دهنده یک عضو به عضو دیگر. || ( اصطلاح پزشکی ) هر یک از استخوانهای جداگانه انگشتان پا و دست. بند انگشت. || محل اتصال دو چیز بهم : بندهای نی. نی هفت بند. ( فرهنگ فارسی معین ). گره نی و نیزه و امثال آن. ( ناظم الاطباء ) :
چندان بزند نیزه که نیزه بخروشد
بندش بهم اندر شود از بس که بکوشد.منوچهری.چون باززنی ز نیشکر بند
خس در دهن آید اول از قند.امیرخسرو.نی و نیشکر هر دو دارند بند
ولی هیزم است این و آن شاخ قند.امیرخسرو.- بند نای ؛ فاصله میان دو بند نی. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| قسمتی از یک کتاب یا مجموعه. || هریک از فصول و فقرات نامه ها، قوانین و لوایح : این عهدنامه دارای ده بند است. ( فرهنگ فارسی معین ). هر یک از فصول وفقرات نامه ها چنانکه گویند: این عهدنامه دارای دوازده بند است ، یعنی دوازده فصل. ( ناظم الاطباء ). || تنکه آهنی که جهت استحکام بر صندوق و کشتی وامثال آن زنند. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( از فرهنگ فارسی معین ). تنکه آهنی که بجهت استحکام بر صندوق و تخته و در کشتی و امثال آن نهند. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :

فرهنگ معین

(بَ ) [ په . ] ( اِ. ) ۱ - زنجیر و ریسمانی که بر پای و دست اسیران بندند. ۲ - گره . ۳ - محل به هم پیوستن دو چیز. ۴ - مفصل . ۵ - هر یک از فصول و فقرات نامه ها، قوانین و لوایح . ۶ - سدی که در پیش آب بندند. ۷ - حبس . ۸ - نیرنگ ، فریب . ۹ - عهد، پیمان .

فرهنگ عمید

= فن: یکی در صنعت کُشتی گرفتن سرآمده بود، چنانکه سیصدوشصت بند فاخر بدانستی (سعدی: ۷۹ ).
۱. (زیست شناسی ) محل اتصال دو استخوان در بدن، مفصل.
۲. محل اتصال دو چیز، پیوند.
۳. گرهِ نی.
۴. (حقوق ) قسمتی از کتاب یا قانون.
۵. فصل.
۶. ریسمان.
۷. ریسمان یا زنجیر که به دست وپای انسان یا حیوانی ببندند.
۸. دیواری که از سنگ و سیمان یا چوب و آهن در جلو آب می سازند برای بالا آمدن سطح آب و آبیاری زمین های اطراف یا تشکیل آبشار یا جلوگیری از سیل، سد، بنداب.
۹. بستۀ کاغذ ۴۸۰ورقی یا ۵۰۰ ورقی که در کارخانه شمرده و بسته بندی شده باشد.
۱۰. علَم بزرگ.
۱۱. فصل یا فقرۀ کتاب.
۱۲. قید.
۱۳. [مجاز] حیله، نیرنگ.
۱۴. (بن مضارعِ بستن ) = بستن
۱۵. بسته کننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): ماست بند.
۱۶. آنچه به چیز دیگر، به ویژه یکی از اعضای بدن، بسته می شود (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): دستبند، مچ بند.
۱۷. بسته شدن: راه بند.
* بند آمدن: (مصدر لازم )
۱. بسته شدن.
۲. بسته شدن راه و مجرا.
۳. بازایستادن هر جسم مایع که از جایی جاری باشد.
* بند آوردن: (مصدر متعدی )
۱. بستن و جلوگیری کردن.
۲. جلو جریان چیزی را گرفتن.
* بند انداختن: (مصدر متعدی ) کندن و برچیدن موهای ریز چهرۀ زنان با نخ.
* بند بودن: (مصدر لازم )
۱. گیر بودن، گرفتار بودن.
۲. آویزان بودن.
* بند زدن: (مصدر متعدی ) به هم چسباندن ظرف های شکسته با بند یا بش، بش زدن.
* بند شدن: (مصدر لازم )
۱. به چیزی چسبیدن.
۲. به چیزی آویختن.
* بند شهریار: (موسیقی ) [قدیمی] از الحان قدیم ایرانی.
* بند کردن: (مصدر متعدی )
۱. در بند کردن.
۲. چسباندن.
۳. چیزی را به چیز دیگر آویزان کردن.
* بند کشیدن: (مصدر لازم ) [مجاز] در بند و زندان گذرانیدن، در زندان به سر بردن.
* بند ناف: (زیست شناسی ) رشته ای که جنین را در شکم مادر به جفت متصل می کند.
* بندوبست: [مجاز]
۱. ساخت وپاخت، توطئه.
۲. ضبط وربط، ترتیب، انتظام.
* بند ورغ: [قدیمی] بندی که با چوب و علف یا سنگ و خاک برای رساندن آب به زراعت جلو آب ببندند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) زغن

فرهنگستان زبان و ادب

{bay} [حمل ونقل دریایی] هریک از تقسیمات عرضی در امتداد عرض کشتی که به عنوان یکی از مختصات سه گانۀ محل استقرار بارگُنج ها شماره گیری می شود
{clause} [زبان شناسی] واحدی نحوی که معمولاً از یک یا چند گروه تشکیل شده است
[ارتاپزشکی] ← مفصل
{paragraph} [عمومی] بخشی از یک نوشته که معمولاً از موضوع معینی گفتوگو می کند و با شروع سطر جداگانه از بخش های دیگر جدا می شود
{verse, stanza, stroph} [موسیقی] در موسیقی مردم پسند امریکایی میانۀ قرن بیستم، لحن و شعری که قبل از برگردان قرار می گیرد و بدنۀ اصلی ترانه را شامل می شود

دانشنامه عمومی

بند (ابزار). بندها ( به انگلیسی: Fixture ) برای نگه داشتن و محکم کردن اجسام در جای خود، جهت انجام عملیات های مختلف ماشین کاری و جایگذاری و اسمبل استفاده می شوند.
قید ( Jig ) ابزارها را در مسیر خاص حرکت می دهد. همچنین راهنما ممکن است ابزار را در حین عملیات نگه دارد، ولی بند ( Fixture ) قطعه کار را در جای خود نگه می دارد، درحالیکه ابزارها نسبت به آن حرکت می کنند.
• هزینهٔ پایین
• ایجاد کیفیت همسان
• سرعت تولید
• ایمنی کامل برای قطعه، اپراتور و دستگاه
• برای بستن صفحات قالب جهت ماشین کاری به دلیل تعدد سوراخ ها، اپراتور مجبور است چندین بار جای گیره ها را عوض کند تا اینکه بتواند همهٔ سوراخ ها را بر روی صفحات ایجاد کند. امروزه صفحات توسط گیره های مغناطیسی نگه داشته می شوند.
بند (ارومیه). بند، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان ارومیه استان آذربایجان غربی ایران می باشد.
این روستا در دهستان باراندوز قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیّت آن ۳۸۸۸ نفر ( ۸۷۲ خانوار ) بوده است.
روستای بند در کنار رودخانه شهر چای به صورت خطی استقرار و امتداد یافته است. در مراسم عروسی روستای بند نوازندگان محلی با اجرای موسیقی و آواز فضای جذاب و شاد فراهم می کنند.
بند (تسمه). بند ( به انگلیسی: Strap ) یک فلپ یا روبان بلند می باشد، معمولاً این بند از پارچه یا چرم است.
تسمه های نازک به عنوان بخشی از لباس یا چمدان یا ملافه هایی مانند کیسه خواب استفاده می شود. به عنوان مثال بند اسپاگتی، بند شانه را مشاهده کنید. یک بند با کمربند تفاوت دارد. به طور عمده این بند که معمولاً یکپارچه برای لباس به کار می رود؛ می توان آن را در ترکیب با بافت استفاده نمود.
تسمه نیز به عنوان متصل کننده برای وسایل، اشیاء، حیوانات ( به عنوان مثال یک زین روی اسب ) و افراد ( به عنوان مثال یک ساعت مچی ) یا حتی برای اتصال مردم و حیوانات به عنوان یک دستگاه کار می رود. برای مجازات بدنی گاهی یک بند به صورت شلاق استفاده می شود.
وسیله نقلیه تسمه نقاله و تسمه دوچرخه نقره ای دوجداره رتبه بندی می شود. روبان تسمه ای همچنین یک نوع خاص از بند می باشد که یکپارچه قوی بافته شده به عنوان یک نوار یا لوله مسطح است که اغلب به جای طناب استفاده می شود. طناب مدرن به طور معمول از مواد فوق العاده و با مقاومت بالا ساخته شده است و در کمربندهای خودرو، تولید مبلمان، حمل و نقل، بولینگ، پوشاک نظامی، اتصال دهنده های باربری و بسیاری از زمینه های دیگر به کار می رود.
بند (نرم افزار). بند ( انگلیسی: BAND ) یک نرم افزار ارتباطی مخصوص تلفن های هوشمند است که امکان ارتباط گروهی را فراهم می آورد. این نرم افزار توسط ناور کورپوریشن ساخته شده است. بند برای سرویس های اندروید ، آی او اس و دکستاپ موجود می باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:لوار
بند (ادبیات). بَند (ادبیات)
در اصطلاح شعرشناسی، هر بخش از شعر که با تغییر قافیه یا با تغییر محتوا یا با شگردهای دیگر شعری از بخش های دیگرِ شعر جدا می شود. در قالب های شعر کهن، ترجیع بند و ترکیب بند و مسمط از چند بند تشکیل شده اند و در شعر معاصر قالب چارپاره و قالب های تفننی، همچون قالب شعر «افسانه»ی نیما، بندهای مشخصی دارند؛ اما در شعر آزاد و شعر سپید بندها به اعتبار موضوع یا تصویر و در نگارش با فاصله گذاری از یکدیگر جدا می شوند.
بند (گروه موسیقی). بَند (گروه موسیقی)(Band)
گروه امریکای شمالی موسیقیِ راک (۱۹۶۱ـ۱۹۷۶). گروه مذکور این نام را از ۱۹۶۵، زمانی که باب دیلن را همراهی می کردند برای خود برگزیدند. نخستین اجرای مستقل آنان در ۱۹۶۸ با آلبومِ Music from Big Pink روانۀ بازار شد. این گروه در ظاهر و در اشعارِ رازآمیزشان، نوستالژیِ خود را به فرهنگ و تاریخِ گذشتۀ امریکا آشکار ساختند، همچون آوازِ The Night They Drove Old Dixie Down. هم نوازی غیرنمایشی آنان و نیز مواد و مصالح اصیلی که در موسیقی به کار می گرفتند، نفس تازه ای در پیکر موسیقیِ راک دمید. این گروه در کانادا با سِمت گروه همراه رانی هاوکینز (۱۹۳۵ـ )، خوانندۀ راک اند رول تشکیل شد و در آغاز به نامِ هاوکس شناخته می شد. از مشهورترین آلبوم های آنان The Band (۱۹۶۹)، Stage Fright (۱۹۷۰)، و Northern Lights-Southern Cross (۱۹۷۵) درخور ذکرند. کنسرت خداحافظیِ این گروه را مارتین اسکورسیزی با عنوانِ آخرین والس (۱۹۷۸) به فیلم درآورده است.
بند (موسیقی). بَند (موسیقی)(snare)
در برخی انواع طبل، به خصوص طبل کوچک، ریسمانی از روده، سیم، یا پلاستیک که روی یک طرف ساز کشیده می شود. بندها با ارتعاش درمقابل پوسته در هنگام ضربه خوردن به طبل، درخشش آوای آن را موجب می شوند. اگر این جلوه لازم نباشد، می توان آن ها را موقتاً سفت کرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَنْد، نوعی کلام منثور و آهنگین که از سده ۱۱ ق در ادب عربی پدید آمد.
این کلمه در نخستین سده های اسلامی در معانی گوناگون و حتی ترکیب های متعدد (دستبند = نوعی بازی و رقص ؛ شکاربند و...، نک: ه د، ابونواس ) معرب شد، تا اینکه حدود ۳۰۰ سال پیش در عراق ، بر نوعی شعر منثور اطلاق گردید.همه این معانی لغوی و اصطلاحی را دجیلی در کتاب البند خود گرد آورده ، و چگونگی پیدایش و تاریخچه آن نوع شعر منثور را به تفصیل شرح داده است . بروز این اصطلاح را وجود کلمه بند در لهجه سرزمین عراق به آسانی توجیه می کند. بند تقریباً در تمام معانی فارسی آن در عراق حتی به عنوان اصطلاح زورخانه تا در ترکیب جالب «خوشبند» (ترفند، حیله گری ) معروف است . معانی مختلف بند این هاست : پرچم یا بیرق بزرگ ؛ محل اتصال دو چیز؛ سدّ و آبگیر؛ بخشی از یک کتاب ؛ حیله و فریب ؛ ریسمان و گره ؛ دلبستگی و...؛ و در اصطلاح نوعی کلام موزون خارج از قواعد مستعمل شعر تقلیدی که وزن و معنی دو رکن اصلی آن را تشکیل می دهد و در حقیقت حلقه ای است میان نظم و نثر (شعر منثور)
پیشینه
هیچ یک از پژوهشگران در فارسی بودن این کلمه تردید ندارند، اما نمی دانیم پیشینه این نوع ادبی به چه روزگاری باز می گردد. برخی به استناد نمونه ای از بند در آثار ابن درید (د ۳۲۱ق /۹۳۳م )، سابقه این واژه را به پیش از سده ۴ق رسانیده اند و بعضی پای فراتر نهاده ، وزن بند را در آیات قرآنی نیز جست وجو کرده اند. اما هیچ کدام از این نمونه ها با «بند» به مفهوم مورد بحث مناسبتی ندارد. ظهور این نوع ادبی در ادبیات عرب ، پیشینه درازی ندارد و خاستگاه آن را هم منحصراً عراق دانسته اند. دجیلی نخستین بندسرای عراق را معتوق بن شهاب موسوی (۱۰۲۵-۱۰۸۷ق /۱۶۱۶-۱۶۷۶م )، و نجف را مهد این نوع ادبی معرفی کرده است .
وزن بند
در باب وزن ِ بند اختلاف است . دجیلی بند را از بحر هزج و تکرار ۴ مفاعیلن در هر بیت دانسته است . همین امر سبب شده است تا به وجود «سبب »، یا «وتدی » زائد، در ابتدای هر بند قائل گردد. شفیعی کدکنی پس از نقد و بررسی ِ تقطیع دجیلی و نازک الملائکه ، وزن مذکور را به فاعلاتن و فَعِلاتن اصلاح کرده است . شباهت صوری بند به شعر آزاد در ادب عرب سبب شده است تا برخی بند را به دلیل عدم رعایت تساوی ارکان و افاعیل ، نزدیک ترین صورت شعر عربی به شعر آزاد برشمارند. اما در حقیقت ویژگی هایی که برای شعر آزاد یاد کرده اند، همانا به بند یا بحر طویل عامیانه فارسی تعلق دارد که به دلخواه سراینده شمار ارکان و افاعیل عروضی بلند یا کوتاه شده ، به صورت افقی و تمام سطر نوشته می شود. شفیعی کدکنی نیز به صراحت بحر طویل فارسی یا بند عربی را یک تجربه عروضی دانسته است که عامه اهل ذوق بدان عنایت داشته ، و بیش تر بزرگان و ادیبان آن را وانهاده اند. وی معتقد است که بدون شک «بند» به تقلید از «بحر طویل فارسی » سروده شد و شاعران عراق ، به ویژه نجف به سبب هم جواری و برخوردهای نزدیک با شاعران ایران به این نوع ادبی گرایش داشته اند. (ه د، بحر طویل )بدیهی است که علاوه بر عامه اهل ذوق ، گروهی از ادیبان و ادب شناسان نیز بدین فن رو می آوردند و دانش های فنی خود در صنعت و عروض را در این باره نادیده می گرفته اند. زیرا رهایی از چنگال عروض و قافیه ، فضاها و مضامین بسیار گسترده درون اجتماع ، ضرب آهنگ دل نشین ، بی تکلفی و از همه مهم تر اقبال عموم مردم ، موجب عنایت شاعران سنتی به این گونه هنرها می گردید.
فراگیری بند در موضوعات
...

ویکی واژه

stringa
versetto
زنجیر و ریسمانی که بر پای و دست اسیران بندند.
گره.
محل به هم پیوستن دو چیز.
مفصل.
هر یک از فصول و فقرات نامه‌ها، قوانین و لوایح.
سدی که در پیش آب بندند.
حبس.
نیرنگ، فریب.
عهد، پیمان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم