سکرات

لغت نامه دهخدا

سکرات. [ س َ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ سکرة. ( دهار ). بی شعوری. بیهوشیها و تکلیفی که بوقت مرگ باشد. ( آنندراج ) ( غیاث ) : یکی از سکرات ملک آن است که همیشه جانیان را بجمال رضا آراسته دارد. ( کلیله و دمنه ).
یک دو آواز برآید ز چراغ
وقت مردن که بود در سکرات.خاقانی.

فرهنگ معین

(سَ کَ ) [ ع . ] (اِ. ) بی هوشی ای که به هنگام مرگ دست دهد.

فرهنگ عمید

۱. بی خبری ناشی از مستی.
۲. [قدیمی] = سکرت

فرهنگ فارسی

جمع سکره
( اسم ) ۱ - جمع سکر . ۲ - بیشعوری و بیهوشی که به هنگام مرگ دست دهد .

ویکی واژه

بی هوشی ای که به هنگام مرگ دست دهد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم