( حیطة ) حیطة. [ ح َ طَ ] ( ع اِمص ) و گاه بکسر حاء آید. هشیاری و حزم در کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): یقال : فلان حیطة لک ؛ اَی تحنن و تعطف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اسم است احتیاط را. || ( اِ ) زن باعفت و بزرگوار. ( اقرب الموارد ). حیطة. [ طَ ] ( ع مص ) حوط. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دیوار گرد چیزی برآوردن. ( آنندراج ). رجوع به حوط شود. || جای احاطه کرده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ). در حیطه تصرف درآوردن. || ( اِمص ) اسم است احتیاط را. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
(طِ ) [ ع . حیطة ] ۱ - (اِ. ) احاطه شده . ۲ - (مص م . ) حفظ کردن ، در پناه خود درآوردن .
فرهنگ عمید
زمین، میدان، یا مکانی مشخص برای انجام عملی خاص.
فرهنگ فارسی
نگهبان کردن، حفظکردن، درپناه خوددر آوردن ۱ - ( مصدر ) حفظ کردن در پناه گرفتن نگاهبانی کردن . ۲ - ( اسم ) هر جای احاطه شده زمینی فراخ که اطراف آنرا احاطه کرده باشند دیواربست . حوط . دیوار گرد چیزی بر آوردن . حیعلتین نشان. ( حی علی الصلوه ) و حی ( علی الفلاح ). لکن ( حی علی خیر العمل ) تنها مردم شیعه راست .
ویکی واژه
sfera حیطة احاطه شده. حفظ کردن، در پناه خود درآوردن.