حیطه

لغت نامه دهخدا

( حیطة ) حیطة. [ ح َ طَ ] ( ع اِمص ) و گاه بکسر حاء آید. هشیاری و حزم در کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): یقال : فلان حیطة لک ؛ اَی تحنن و تعطف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اسم است احتیاط را. || ( اِ ) زن باعفت و بزرگوار. ( اقرب الموارد ).
حیطة. [ طَ ] ( ع مص ) حوط. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دیوار گرد چیزی برآوردن. ( آنندراج ). رجوع به حوط شود. || جای احاطه کرده شده. ( آنندراج ) ( غیاث ). در حیطه تصرف درآوردن. || ( اِمص ) اسم است احتیاط را. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(طِ ) [ ع . حیطة ] ۱ - (اِ. ) احاطه شده . ۲ - (مص م . ) حفظ کردن ، در پناه خود درآوردن .

فرهنگ عمید

زمین، میدان، یا مکانی مشخص برای انجام عملی خاص.

فرهنگ فارسی

نگهبان کردن، حفظکردن، درپناه خوددر آوردن
۱ - ( مصدر ) حفظ کردن در پناه گرفتن نگاهبانی کردن . ۲ - ( اسم ) هر جای احاطه شده زمینی فراخ که اطراف آنرا احاطه کرده باشند دیواربست .
حوط . دیوار گرد چیزی بر آوردن . حیعلتین نشان. ( حی علی الصلوه ) و حی ( علی الفلاح ). لکن ( حی علی خیر العمل ) تنها مردم شیعه راست .

ویکی واژه

sfera
حیطة
احاطه شده.
حفظ کردن، در پناه خود درآوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال انبیا فال انبیا فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت