تیج

لغت نامه دهخدا

تیج. ( اِ ) نخ ابریشم. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ). ابریشم خام. ( ناظم الاطباء ). || پنبه ای که آن را بدست از هم بگشایند و بعضی گویند پنبه ریزهائی است که در وقت حلاجی کردن بر سر و ریش استاد حلاجی می چسبد. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا )( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || به معنی پیچیده و فشارده هم هست. و امر به این معنی باشد یعنی بپیچ و بیفشار. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). || تیر را نیز گویند که به عربی سهم خوانند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). تیر را گویند که از کمان بیندازند. ( فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). || پهلوی «تیج » ... در گیلکی «تیج » به معنی تیز است و در طبری «تِج » به معنی تند و تیز... ( حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ معین

(تِ ) (اِ. ) ۱ - جوانه ، جوانه درخت . ۲ - ابریشم خام .

فرهنگ عمید

= تژ
۱. ابریشم خام.
۲. پنبۀ ریزکرده.

فرهنگ فارسی

جوانه درخت، ابریشم خام، پنبه ریزکرده
( اسم ) برگ نو بر آمده از درخت جوانه .
نخ ابرایشم ابرایشم خام پنبه که آن را بدست از هم بگشایند و بعضی گویند پنبه ریزهائی است که در وقت حلاجی کردن بر سر و ریش استاد حلاجی می چسبد

ویکی واژه

جوانه، جوانه درخت.
ابریشم خام.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال نخود فال نخود فال کارت فال کارت فال رابطه فال رابطه