لغت نامه دهخدا
تأثیر. [ ت َءْ ] ( ع مص ) اثر و نشان گذاشتن در چیزی. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). نشان گذاشتن در چیزی. ( آنندراج ). اثر کردن. ( زوزنی ). و با لفظ داشتن و کردن مستعمل است ( در فارسی ). ( آنندراج ): این دوستی چنان مؤکد گردد که زمانه را در گشادن آن هیچ تأثیرنماند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212، چ فیاض ص 215 ).