ترفه. [ ت َ رَف ْ ف ُه ْ ] ( ع مص ) آسودگی و دولتمندی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). برآسوده و تن آسان شدن. ( ناظم الاطباء ). استراحت و تنعم. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) : و تمتع و ترفه بغایت کشیده و راهها ایمن و فتنه ساکن شده. ( جهانگشای جوینی ).
فرهنگ معین
(تَ رَ فُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) آسایش داشتن .
فرهنگ عمید
۱. در رفاه و آسایش بودن. ۲. آسودگی و تن آسانی.
فرهنگ فارسی
دررفاه و آسای بودن، آسودگی وتن آسایی ۱-( مصدر ) آسودن در رفاه بودن آسایش داشتن . ۲-( اسم ) تن آسایی آسایش . جمع : ترفهات . آسودگی و دولتمندی . بر آسوده و تن آسان شدن . استراحت و تنعم .