بی طرف

لغت نامه دهخدا

بی طرف. [ طَ رَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + طرف ) آنکه بی طرفی بخود گرفته است. ( یادداشت مؤلف ). آنکه جانبداری نکند. کسی که تعصب ندارد. || ( اصطلاح سیاسی ) آنکه دخالت در دسته بندیهای سیاسی نکند.

فرهنگ معین

(طَ رَ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) ۱ - کسی که تعصب ندارد. ۲ - دولتی که در سیاست های جهانی داخل دسته بندی ها نشود و جانب بعضی دولت ها را نگیرد.

فرهنگ عمید

۱. آن که از دیگری جانب داری نکند.
۲. (سیاسی ) دولتی که در کشمکش های سیاسی و جنگ ها جانب دولت دیگر را نگیرد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که تعصب ندارد آنکه جانبداری نکند . ۲ - دولتی که در سیاستهای جهانی داخل دسته بندیها نشود و جانب بعضی دول را نگیرد .

فرهنگستان زبان و ادب

{neutral} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] دولتی که اعلام بی طرفی می کند

ویکی واژه

کسی که تعصب ندارد.
دولتی که در سیاست‌های جهانی داخل دسته بندی‌ها نشود و جانب بعضی دولت‌ها را نگیرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تک نیت فال تک نیت فال شمع فال شمع فال زندگی فال زندگی