تمول

لغت نامه دهخدا

تمول. [ ت َ م َوْ وُ ] ( ع مص ) مالدار شدن. ( زوزنی ). مال داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). بسیارمال شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). مالدار شدن و دولتمندی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مالداری و دولت و ثروت و مکنت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ مَ وُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) توانگر شدن ، ثروتمند شدن .

فرهنگ عمید

۱. مال دار شدن، مال بسیار به دست آوردن، ثروتمند شدن.
۲. توانگری.

فرهنگ فارسی

مالدارشدن، مال بسیاربدست آوردن، توانگری
۱- ( مصدر ) توانگر شدن ثروتمند گشتن . ۲ - ( اسم ) توانگری مالداری . جمع : تمولات .

ویکی واژه

توانگر شدن، ثروتمند شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال چوب فال چوب فال ابجد فال ابجد فال ای چینگ فال ای چینگ