تازه کردن

لغت نامه دهخدا

تازه کردن. [ زَ / زِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نو کردن. دوباره کردن. از نو کردن. احیا کردن. اعاده. تجدید کردن

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) (مص م. ) ۱ - زنده کردن. ۲ - بارونق کردن. تعمیر کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- نو کردن دوباره کردن احیا کردن. ۲- شاد کردن خوشحال ساختن. ۳- با رونق کردن. ۴- آباد کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم