درگیر شدن

لغت نامه دهخدا

درگیر شدن. [ دَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) گرفتار شدن. دچار آمدن. دچار خوردن. برخورد کردن. مواجه شدن. در محل نزاع و زد و خورد قرار گرفتن ، و این بیشتر در اصطلاح نظامی متداول است. || شروع شدن. درگرفتن. آغازیدن : درگیر شدن جنگ بین المللی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || مؤثر افتادن. اثر کردن :
دیده تا بستم خیال آن پری تسخیر شد
تا به گل این درگرفتم صحبتم درگیر شد.محسن تأثیر ( از آنندراج ).- درگیر شدن دعا ( نفرین ) ؛ مستجاب شدن آن. برآورده شدن دعایا نفرین. مستجاب گشتن. روا شدن دعا یا نفرین. برآمدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

( ~. شُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - دچار شدن . ۲ - شروع شدن جنگ .

فرهنگ فارسی

دچار آمدن دچار خوردن برخورد کردن مواجه شدن شروع شدن، ( مصدر ) ۱ - گرفتار شدن . ۲ - مشغول شدن . ۳ - شروع شدن جنگ آغاز گشتن نبرد .

ویکی واژه

دچار شدن.
شروع شدن جنگ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال انبیا فال انبیا فال نخود فال نخود فال شمع فال شمع