لغت نامه دهخدا
بندش. [ ب َ دِ] ( اِ ) نقش کردن سیم و زر باشد بر نهج خاص. ( برهان )( آنندراج ). نقش و کنده کاری سیم و زر و نصب آنها. ( ناظم الاطباء ). || حد و سد. || نیت و قصد. || ضبط و استحکام. || ایجاد و اختراع. || پرداخت افسانه و حکایت دروغ. || ساختگی حساب دروغ. || انشاء و فصاحت در کلام. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ).