پشت رو

لغت نامه دهخدا

پشت رو. [ پ ُ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) وارونه. وارون. واژون. باژگون. باژگونه. اَشن َ: پیراهنت را پشت رو پوشیده ای.

فرهنگ معین

(ی ) ( ~. ) (ق . ) وارونه ، واژگونه .

فرهنگ عمید

= پشت * پشت ورو
* پشت و رو کردن:
۱. برگرداندن و وارونه کردن جامه یا رویۀ لباس که پشت آن به رو بیاید.
۲. [مجاز] خلاف واقع نشان دادن.

ویکی واژه

وارونه، واژگونه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم