خنس. [ خ َ ] ( ع مص ) سپس ماندن. یقال : خنس عنه خنساً و خنوساً. || سپس کردن و گذشتن از آن. یقال : خنس زیداً. || گرفتن نر انگشت. یقال : خنس الابهام. || غایب کردن دیگری را.یقال : خنس بفلان. منه الحدیث : یخرج عنق من النار فتخنس بالجبارین فی النار؛ ای تدخلهم و تغیبهم فیها. || غایب گردیدن. پنهان شدن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). خنس. [ خ ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ «اخنس » و «خنساء». ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) اقرب الموارد ). رجوع به «اخنس » و «خنساء» شود. خنس. [ خ َ ن َ ] ( ع اِمص ) سپس رفتگی بینی از روی با اندک بلندی سر آن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( ازلسان العرب ). || از عیوب اسب که در فوق دومنخره او فرورفتگی دیده میشود و بر اثر آن اسب نفسش تنگ میشود و نمی تواند بدود. ( صبح الاعشی ج 2 ص 25 ). خنس. [ خ ُ ن ُ ] ( ع اِ ) آهوان. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || گاوان. || جای آهوان. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). خنس. [ خ ُن ْ ن َ ] ( ع اِ ) ستاره ها. || ستاره های سیار. || ( اِخ ) پنج سیاره ، یعنی «زحل »، «مشتری »، «مریخ »، «زهره » و «عطارد». ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) : امیرالمؤمنین ( ع ) گفت : یا رسول اﷲ رفتن خنس را به آفتاب و ماهتاب یاد کردی گفت : یا علی این پنج ستاره است که همچون آفتاب و ماهتاب همی روند نامشان خنس و زحل و مشتری و مریخ و عطارد و زهره و ایشان بر این سپهر اندر همی روند و هر یکی را گردونی است که هم بدان گردونهای آفتاب که صفت کردیم پیش از این. ( ترجمه طبری بلعمی ).
فرهنگ معین
(خِ نِ ) (اِ ) (عا. ) گرفتاری ، درماندگی .
فرهنگ فارسی
ستاره ها یا ستاره های سیار
دانشنامه عمومی
خِنِس ( به ترکی استانبولی: Hınıs ) شهری است در کشور ترکیه که در استان ارزروم واقع شده است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی ۹٬۸۰۳ نفر و بر اساس برآوردهای سال ۲۰۰۹ میلادی ۸٬۸۰۴ نفر می باشد.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی خُنَّسِ: آن چیز یا کسی که آشکار و پنهان می شود ( جمع خانس از مصدر خنوس است که به معنای اختفای بعد از ظهور است ) تکرار در قرآن: ۲(بار) کنار رفتن. وا پس ماندن. پنهان شدن. . معنای اوّلی خنس و خنوس در قاموس و صحاح و تفسیر بیضالوی و کشّاف ذیل سوره ناس، تأخّر و واپس ماندن ذکر شده است. در نهایه گفته و از ابن عباس نقل کرده که محضر رسول خدا صلی اللّه علیسه و آله و سلم رفتن میخواست نماز بخواند مرا پیش روی خود نشاند «فَلَمّا اَقْبَلَ عَلب صَلوتِهِ اِنْخذنَسْتُ» یعنی چون شروع به نماز کرد کنار شدم. راغب نیز انقباض و تأخیر انداختن گفته است در اقرب الموارد، رجوع، کنار شدن، واپس ماندن و انقباض آمده است. در مجمع البیان میگوید: خنس و کنس هر دو در اصل به معنی ستر و پوشاندن است شیطان را خنّاس گویند که هنگام یاد خدا کنار میرود و پنهان میگردد کناس بضّم کاف خانهای است که پرنده وحشی برای خود اتّخاذ کرده و در آن مخفی میشود و در تفسیر سوره النّاس فرموده: خنوس پنهان شدن بعد از ظهور است. خلاصه آن که: خنس و خنوس به معنی کنار رفتن، واپس ماندن و پنهان شدن است و این معانی قریب بهماند. کنس نیز به معنی نهان شدن است درباره آهو که در نهانگاه خود پنهان میشود گویند: «کَنَسَ الظَّبیءُ اِذا تَغَیَّبَ وَ اسْتَتَرَفی کِنْاسِهِ» (نهایه) «عَسْعَسَ اللَّیْلُ» یعنی شب روی آورد و شب رفت در دو ضدّ به کار رفته است (مجمع). ناگفته نماند «اَلْجَوارِ الْکُنَّسِ» صفت «الْخَنَّسِ» است و در نتیجه هر سه به موصوفهائی دلالت دارند که دارای هر سه صفتاند. موصوفاتی که واپس شونده و دارای انقباض و نهان شوندهاند و نیز در جریان و حرکتاند و این اوصاف لازم و ذاتی آنها است نه آنی و زمانی. ستارگان بی شمار آسمان چنان که دانشمندان میگویند چنیناند آنها پیوسته در حال تحوّل و انقلاباند، سوخت خویش را تمام میکنند بعضی در آخر در نیمه راه زندگیاند بعضی در آخر عمر و بعضی در ابتدای تشکیل: لذا آنها را به گروههای مختلف از قبیل ستارگان تپنده (که قشر ظاهر آنها مانند ضربان نبض آهسته و منظّم است) غولهای آبی، غولهای سرخ، کوتولوهای سرخ، کوتولوهای سفید که مواد آنها پیوسته در انفعال و تبدّل است و درباره کوتولوهای سفید گفتهاند که در مراحل آخر زندگی هستند. از طرف دیگر آمدن و رفتن دائمی شب و روشن شدن روز حکایت از تحوّل و انقلاب دائمی جهان دارد. در اوّل سوره تکویر از تکویر و خاموش شدن آفتاب و از منکدر و تیره شدن نجوم و تبخیر دریاها و غیره سخن رفته پس از آن به خنّس و کنّس قسم یاد شده که این سخنان از فرشته وحی است نه ساخته پیامبر «صلی اللّه علیه و آله» بنابراین به نظر میآید که این اوصاف درباره ستارگان و خورشیدهای بیشمار جهان است که پیوسته در حال انقلاباند و حکایت از انهدام عالم دارند معنی آیه شریفه چنین میشود: پس نه، قسم به واپس شوندگان روان و نهان شونده و به شب که میآید و میرود و به صبح که میدمد و گسترش مییابد که این سخنان قول فرشته بزرگوار است. اینکه مفسّران آنها را سیّارات و عموم ستارگان گرفته و گفتهاند: در شب آشکار میشوند و در روز غائب میگردند. به نظر میآید که این سخن خیلی سطحی است و این اوصاف درباره غایب شدن در روز و برگشتن در شب نیست و این چندان دلالت به قیامت ندارد. ولی ما هم اگر در زمان گذشته میبودیم مانند آنها رحمهم اللّه میگفتیم زیرا گذشت زمان و ترقّی علم در نمایاندن مفاهیم عالیه قرآن سهم بسزائی دارد. * درباره خنّاس گفتهاند نام شیطان است که چون خدا یاد شود منقبض و نهان میگردد. ولی ناگفته نماند: خنّاس در آیه شریفه صفت وسواس است وسوسه در سینه و قلب آدمی است و بسیار بسیار مخفی و نهان است که آدمی کمتر وجود آنرا حسّ میکند. لذا باید گفت خنّاس به معنی سخت نهان و صفت وسوسه است نه صفت شیطان آری در ذیل سوره فرموده که این وسوسه از جنّ و مردم قلب آدمی راه پیدا میکند. معنی آیات چنین است: بگو پناه میبرم به پروردگار مردم... از شرّ وسوسه که بسیار نهان و پوشیده است و در سینههای مردم رفت و آمد میکند. و وسواس اسم وسوسه و جمع آن وساوس است و صفت نیست.