لغت نامه دهخدا حتمی. [ ح َ ] ( ص نسبی ) محتوم. واجب. لازم. حتمی الاجراء، واجب الاجراء. حتمی الوقوع. محتوم الحدوث.
فرهنگ فارسی واجب، لازم، ضروری، قطعی، بایسته( صفت ) ۱ - قطعی یقینی : (( وقوع این حادثه حتمی است . ) ) ۲ - بایسته ضروری .