جیره

لغت نامه دهخدا

( جیرة ) جیرة. [ ج َ ی َ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ جار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). همسایگان. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رجوع به جار شود.
جیره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) طعام راتبه. ( غیاث اللغات ). راتبه هر روز که بمردم فوج و غیره دهند. ( آنندراج ). مقدار محدود و معین از مواد غذایی که روزانه یا هفتگی یا ماهیانه یا سالانه بکسی دهند، مقابل مواجب که نقدینه است ومقابل علیق. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مقابل مواجب. ( تذکرةالملوک چ مینورسکی ورق 98 ص 2 ). روزیانه باشد و آن چیزی بود از گندم و آرد و نان و امثال آن که بجهت غلام و نوکر مقرر کنند. ( برهان ). ظاهراً از عربی جری علیه اجراء، مقایسه شود با اِجری ، اجری خوار، جری.
- امثال :
جیره کسی را بر یخ نوشتن :
دوستانم به طنز می گویند
جیره ات را به یخ حوالت داد.محیط.نوکر بی جیره مواجب ، تاج سر آقاست .

فرهنگ معین

(رِ ) (اِ. ) جنس (از خوردنی و نوشیدنی و پوشاک ) یا پولی که به مزدوران و سربازان دهند. مق مواجب .

فرهنگ عمید

مقدار معیّنی از خوراکی، خواربار، و دیگر اجناس مورد نیاز که در فاصله های زمانی معیّن روزانه، هفتگی، ماهیانه، و امثال آن به کسی می دهند، روزیانه، راستاد، رستاد.

فرهنگ فارسی

خواربارروزانه که بکسی بدهند، روزیانه، راستاد
( اسم ) جنسی ( از خوردنی و نوشیدنی و پوشاک ) که بمزدوران و سربازان دهند مقابل مواجب .
جمع جار همسایگان

ویکی واژه

جنس (از خوردنی و نوشیدنی و پوشاک)
یا پولی که به مزدوران و سربازان د
مق مواجب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم