جملی

لغت نامه دهخدا

جملی. [ ج َ م َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به جمل و آن پدر قبیله ایست از مذحج. ( منتهی الارب ).
جملی. [ ج َ م َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به جمل بن کنانةبن ناجیةبن مراد. ( لباب الانساب ).
جملی. [ ج َ م َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن عمروبن هند. ازمحدثان است. وی از علی روایت دارد. ( لباب الانساب ).
جملی. [ ج َ م َ ] ( اِخ ) عمروبن مرة. از محدثان است. ( لباب الانساب ).
جملی. [ ج َ م َ ]( اِخ ) هندبن عمرو. از تابعیان است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

هند بن عمرو از تابعیان است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم