لغت نامه دهخدا
بی خدمت تو خود نتوانم سه روز بود
کاین هجر جانگدازتر آید مرا ز سیل.سوزنی.کند خواجه بر بستر جانگداز
یکی دست کوتاه و دیگر دراز.سعدی.ضرب دشمن اگرچه باضرر است
زدن دوست جانگدازتر است.مکتبی.سموم قهر جانسوزش جانگداز ارباب بغی و طغیان. ( حبیب السیر جزء 4 ج 3 ص 322 ).