جانکاه

لغت نامه دهخدا

جانکاه. ( نف مرکب ) آنکه جان را بکاهد. ( آنندراج ). هرچه جان را بکاهد و روح را خسته کند. دلگیر. جگرسوز. مولم. ( ناظم الاطباء ). مقابل جانفزا :
گرفته سرشان سرسام و جسمشان ابرص
ز سام ابرص جانکاه تر بزهر جفا.خاقانی.- غمی جانکاه ؛ اندوهی جانفرسای و جانسوز.

فرهنگ معین

(ص فا. ) بسیار رنج دهنده .

فرهنگ عمید

آنچه روح و روان را بیازارد، رنج دهنده.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- آنکه جان را بکاهد. ۲- آنکه روح را خسته کند. ۳- مولم رنج آور .

ویکی واژه

بسیار رنج دهنده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال شمع فال شمع فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ای چینگ فال ای چینگ