جانبدار

لغت نامه دهخدا

جانب دار. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) حمایت کننده. امدادکننده. اعانت کننده. ( از بهار عجم ). طرفدار. مددکار. دستگیر. یاور. وکیل. حامی. ( ناظم الاطباء ) :
جانب خود را فروباید گذاشت
هر کرا دیدیم جانب دار تست.طالب آملی ( از بهار عجم ).

فرهنگ معین

(نِ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) حمایت کننده ، طرفدار.

فرهنگ عمید

طرفدار، حمایت کننده.

فرهنگ فارسی

مددکار، حمایت کننده، طرفدار، حمایت، طرفداری
( صفت ) حمایت کننده امداد کننده طرفدار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اعداد فال اعداد فال جذب فال جذب فال تک نیت فال تک نیت