تلفنی

لغت نامه دهخدا

تلفنی. [ ت ِ ل ِف ُ ] ( ص نسبی ، ق ) با تلفن. چنانکه گویند: این موضوع را تلفنی به فلان کس خبر دادند. و پیدا است که کلمه ٔتلفناً در تداول عامه غلط است. رجوع به تلفن شود.

فرهنگ معین

( ~. ) [ فر - فا. ] ۱ - (ص نسب . ) منسوب به تلفن : پیغام تلفنی . ۲ - (ق . ) با استفاده از تلفن ، به وسیلة تلفن .

فرهنگ فارسی

با تلفن . چنانکه گویند : این موضوعی تلفنی به فلان کس خبر دادند . و پیداست که کلمه تلفنا در تداول عامه غلط است .

ویکی واژه

منسوب به تلفن: پیغام تلفنی.
با استفاده از تلفن، به وسیلة تلفن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم