تصانیف

لغت نامه دهخدا

تصانیف. [ ت َ ] ( ع اِ )ج ِ تصنیف. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). آنچه از کتابهاتصنیف میشود. ( از اقرب الموارد ). جمع تصنیف است بمعنی کتاب. ( فرهنگ نظام ). آثار و نوشته ها :
بنام قیصران سازم تصانیف
به از ارتنگ چین تنکلوشا.خاقانی.در تصانیف حکما آورده اند که کژدم را ولادت معهود نیست. ( گلستان ). و رجوع به تصنیف شود. || مأخوذ از عربی ، کلمات انشایی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تصنیف شود.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص . اِ. ) جِ تصنیف .

فرهنگ عمید

= تصنیف

فرهنگ فارسی

جمع تصنیف
( مصدر اسم ) جمع تصنیف

ویکی واژه

جِ تصنیف.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تک نیت فال تک نیت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال لنورماند فال لنورماند