تحسین کردن

لغت نامه دهخدا

تحسین کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آفرین گفتن. آفرین کردن. به زیبائی ستودن :
ای خداوندی که چون احسنت گوئی بنده را
شعر آنرا مشتری بر آسمان تحسین کند.امیر معزی ( از بهار عجم ).طاووس را به نقش و نگاری که هست ، خلق
تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش.سعدی ( گلستان ).صلح با دشمن اگر خواهی هر گه که ترا
در قفا عیب کند در نظرش تحسین کن.سعدی ( گلستان ).کاش باری باغ و بستان را که تحسین میکنند
بلبلی بودی چو سعدی یا گلی چون روی دوست.سعدی.رتبه فکر ترا صائب عروجی دیگر است
میکند تحسین خود هر کس کند تحسین تو.صائب ( از بهار عجم ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آفرین گفتن نیک شمردن تعریف و تمجید کردن . (( رتب. فکر تو را صائب عروج دیگر است میکند تحسین خود هر کس کند تحسین تو . ) ) ( صائب )

ویکی واژه

ammirare
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم