دائی. ( اِ ) برادرِ مادر. خال. خالو. مِربِرار. آبو. آبی : برِدائی نیک پی شو یکی همی باش نزدیک او اندکی ترا گر ببیند بدینگونه خال ز روی تو گیرد همه روزه فال.شمسی ( یوسف و زلیخا ).- دائی تنی ؛ برادر مادر که با وی ازیک پدر و یک مادر باشد. مقابل دائی ناتنی. || نیای پدری ( مهذب الاسماء ).