دائی

لغت نامه دهخدا

دائی. ( اِ ) برادرِ مادر. خال. خالو. مِربِرار. آبو. آبی :
برِدائی نیک پی شو یکی
همی باش نزدیک او اندکی
ترا گر ببیند بدینگونه خال
ز روی تو گیرد همه روزه فال.شمسی ( یوسف و زلیخا ).- دائی تنی ؛ برادر مادر که با وی ازیک پدر و یک مادر باشد. مقابل دائی ناتنی.
|| نیای پدری ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) برادر مادر خال خالو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم