لغت نامه دهخدا
حولی. [ ح َ لی ی ] ( ع اِ ) اسب و گوسفند یک ساله. ج، حوالی. ( مهذب الاسماء ). یک ساله از ستوران ناکفته سم و غیر آن. حولیة مؤنث آن و حولیات جمع آن. ( از منتهی الارب ). ستوران سم دار و غیر آن که یک سال بر آنها گذشته باشد: چون یکساله گردد [ بچه اسب ] حولی گویند. ( تاریخ قم ). و رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 30 شود.
حولی. [ ح َ لا ] ( ع ص ) رجل حولی؛ مرد سخت حیله گر. ( منتهی الارب ). || حائل. ( اقرب الموارد ). ج، حَولَیات. ( از اقرب الموارد ). رجوع به حائل شود.