حولی

لغت نامه دهخدا

حولی. [ ح َ لی ی ] ( ع اِ ) اسب و گوسفند یک ساله. ج ، حوالی. ( مهذب الاسماء ). یک ساله از ستوران ناکفته سم و غیر آن. حولیة مؤنث آن و حولیات جمع آن. ( از منتهی الارب ). ستوران سم دار و غیر آن که یک سال بر آنها گذشته باشد : چون یکساله گردد [ بچه اسب ] حولی گویند. ( تاریخ قم ). و رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 30 شود.
حولی. [ ح َ لا ] ( ع ص ) رجل حولی ؛ مرد سخت حیله گر. ( منتهی الارب ). || حائل. ( اقرب الموارد ). ج ، حَولَیات. ( از اقرب الموارد ). رجوع به حائل شود.

فرهنگ عمید

ستور یک ساله.

فرهنگ فارسی

مرد سخت حیله گر جمع حولیات .

دانشنامه عمومی

شهر حولی ( به عربی: حولی ) در استان حولی در کشور کویت واقع شده است. جمعیت این شهر ۱۰۶٫۹۹۲ نفر است.

ویکی واژه

حوالی.حیاطِ خانه(در گویش فارسی ِ نیشابوری)
فرهنگ واژگان گویش نیشابور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اندر
اندر
مهوا
مهوا
کافر همه را به کیش خود پندارد
کافر همه را به کیش خود پندارد
فراخوانی
فراخوانی