لغت نامه دهخدا
- حوزةالملک؛ دارالملک. پای تخت. بیضه ملک. دارالسلطنه. عاصمه. کرسی. قصبة. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- حوزه انتخابات.
- حوزه درس.
- حوزه قضائی.
|| میانه ملک. || انگوری است. ( منتهی الارب ). || فرج زن. || طبیعت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).