عنان گشادن

لغت نامه دهخدا

عنان گشادن. [ ع ِ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) مقابل عنان کشیدن. راهی و روانه شدن. رفتن. عزیمت کردن.
- عنان گشاده رفتن ؛ بسرعت رفتن و زود سپری شدن : دریغا عمر که عنان گشاده رفت. ( کلیله و دمنه ).
- عنان گشاده گشتن ؛ مطلق و آزاد شدن. از قید رستن : برگهای دشت که پای بسته دام سرمای دی بودند ومانند بهمن در دست بهمن مانده بسعی باد صبا دل فراخ و عنان گشاده گشت. ( تاریخ جهانگشای جوینی ).

فرهنگ معین

( ~ . گُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) تاختن ، حمله کردن .

فرهنگ فارسی

مقابل عنان کشیدن راهی و روانه شدن

ویکی واژه

تاختن، حمله کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند