لغت نامه دهخدا
یکی زیلو صبا بر دشت گسترد
ز لاله تار و از گل پود زیلو.قطران.اما اگر نمد و حصیر دارد برای زیلو سؤال نشاید و اگر سفالین دارد برای مسین سؤال نشاید. ( کیمیای سعادت ). و زیلوهای جهرمی بافند و هوای آنجا [ جهرم ] گرمسیر است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 131 ).
هست زیلو دربساط و بوریا
جای گل گل باش و جای خار خار.نظام قاری.آسمان خرگه و زیلوست زمین خارا کوه
اطلس و تافته دان مهر و مه پرانوار.نظام قاری.رجوع به زلیه شود. || در زبان عامیانه امروز بین آن ( زیلو ) و پلاس و گلیم تفاوتی هست ، چه گلیم فرشی است نازک که بافت آن شبیه زیلو اما از پشم است و زیلو به نوعی خاص از فرش پنبه ای اطلاق می شود. ( از فرهنگ عامیانه جمال زاده ).