دهنی. [ دُ نی ی ] ( ع ص نسبی ) ( اصطلاح پزشکی ) نزد اطبا دارویی باشد که در جوهر آن روغن بکار برده شود، یا طبیعةً در آن جوهر دهنیت احساس گردد مانند لبوب. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). دهنی. [ دَ نی ی ] ( ص نسبی ) منسوب است به دهناء که موضعی است نزدیک ینبع. ( منتهی الارب ). دهنی. [ دَ هََ ] ( ص نسبی ) منسوب به دهن. - سازدهنی ؛ نوعی ساز خرد که با دمیدن هوا از دهن آوا برآرد و بیشتر مخصوص خردسالان است.
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) منسوب به دهن مربوط به دهان : ساز دهنی . ۲ - ( اسم ) آلتی تعبیه شده در تلفون که گوینده دهن خدد را نزدیک بدان نگاهداشته سخن گوید مقابل گوشی . ۳ - قیف مانندیست لاستیکی در هواپیماهای بدون دستگاه بی سیم که وسیله سخن گفتن خلبانان است . در هواپیماهای دارای بی سیم از کائوچو ساخته میشود و مانند تلفن کار میکند . منسوب است به دهنائ که موضعی است نزدیک ینبع .