درگاهی

لغت نامه دهخدا

درگاهی. [ دَ ] ( ص نسبی ) منسوب به درگاه. || درباریان و مردمان و سپاهیان که در خدمت دربارند : پس به مشاورت آلتونتاش...تغتمش جامه دار نامزد شد به سالاری این شغل با چهار هزار سوار درگاهی و سه هزار پیاده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 63 ). بیرون سرای پرده بسیار مردم درگاهی ایستاده بودند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 551 ). || ( اِمرکب ) در اصطلاح عامه مردم ، عتبه. آستانه. درگاه.

فرهنگ معین

( ~. ) (اِمر. ) تورفتگی در یک دیوار از کف زمین تا بلندی قد انسان به صورت اشکاف یا دولابچة بدون در.

فرهنگ عمید

آستانه.

فرهنگ فارسی

منسوب به درگاه درباریان و مردمان و سپاهیان که در خدمت دربارند

فرهنگستان زبان و ادب

{port} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] 1. میانایی در رایانه که می توان افزاره را ازطریق بافه به آن وصل کرد 2. پایانگاهی (endpoint ) برای اتصال منطقی در برخی از شبکه های مخابراتی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ابجد فال ابجد فال نخود فال نخود