خوانی

لغت نامه دهخدا

خوانی. [ خوا / خا ] ( حامص ) عمل خواندن. ( یادداشت بخط مؤلف ). مزید مؤخر است.
- دعاخوانی ؛ عمل خواندن دعا.
- روضه خوانی ؛ عمل روضه خواندن.
- ریزه خوانی ؛ کنایه از ایراد گرفتن. لغز گفتن. مسائل کوچک را مورد توجه قرار دادن و بر آن عیب گرفتن.

فرهنگ فارسی

عمل خواندن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال رابطه فال رابطه