خن

لغت نامه دهخدا

خن. [ خ َ ] ( اِ ) خانه و بیت خواه در روی زمین باشد و خواه زیر زمین. ( از برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).مخفف خان. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) :
چون تف آتش فتاد از خن مشرق در آب
زلف بنفشه برست از کله یاسمن.امام فخر رازی ( از جهانگیری ).|| خانه زیرکشتی. ( از ناظم الاطباء ).
خن. [ خ َ ن ن ] ( ع مص ) بریدن جِذْع. منه : خَن َّ الجِذْع َ خناً. || گرفتن مال کس. منه : خن ماله. || برآوردن از جلة بتدریج چیزی بعد چیزی. منه : خن الجلة. || درآمدن در حریم قوم. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : خن القوم.
خن. [ خ ِ ن ن ] ( ع اِ ) کشتی خالی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

فرهنگ معین

(خَ ) (اِ. ) ۱ - خانه . ۲ - خانة طبقة پایین کشتی .

فرهنگ عمید

۱. طبقۀ پایین کشتی که انبار آن است.
۲. [قدیمی] خانه، منزل.

فرهنگ فارسی

کشتی خالی

فرهنگستان زبان و ادب

{bilge} [حمل ونقل دریایی] فضایی در قسمت زیرین کشتی که محل جمع آوری پساب است

دانشنامه عمومی

خَن اتاقکی است در ته بدنه یک کشتی یا قایق که در آن آب جمع می شود تا بعداً بتوان آن را به بالا پمپ کرد.
از آب خن برای آتش نشانی هم استفاده می شود.
در بسیاری از کشتی ها، آب و روغن در خن ها آمیخته می شود و به هنگام تمیز کردن خن، تخلیه این آمیزه در دریاها باعث آلودگی می شود. امروزه به کار بردن دستگاه جداساز آب و روغن در موتورخانه کشتی ها در سطح بین المللی الزامی شده تا آب خن پیش از ریختن به دریا تمیز شود.

ویکی واژه

خانه.
خانة طبقة پایین کشتی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم