پاس داشتن

فرهنگ معین

(تَ ) (مص م . ) ۱ - پاسبانی کردن ، نگهبانی . ۲ - رعایت کردن ، احترام گذاشتن . ۳ - جستجو کردن ، تفتیش کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- پاسبانی کردن نگاهبانی کردن پاییدن نگاهداشتن محافظت کردن حفظ حراست پاسیدن ۲- رعایت کردن مراعات کردن ملاحظه کردن ادب کردن . ۳- مراقبت کردن نوبت نگاهداشتن رصد کردن . ۴- جستجو کردن تفتیش کردن . یا خود را پاس داشتن . خود را محافظت کردن تحرس احتراس .

ویکی واژه

پاسبانی کردن، نگهبانی.
رعایت کردن، احترام گذاشتن.
جستجو کردن، تفتیش کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم