ورشان

لغت نامه دهخدا

ورشان. [ وَ رَ ] ( ع اِ ) پرنده ای است که آن را به فارسی مرغ الهی گویند و آن کبوتر صحرایی است. ( برهان ) ( آنندراج ). قمری. ( منتهی الارب ). ساق حرّ. ( قاموس ). کبوتر دشتی. ( زمخشری ) ( اقرب الموارد ). گوشت آن خفیف تر از گوشت کبوتر است. ( منتهی الارب ). کبوتر کوهی. ج ، وراشین. ( مهذب الاسماء ). مؤنث آن ورشانة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) :
هر روز کلنگ را نفیر دگر است
مسکین ورشان با بم و زیر دگر است.منوچهری.|| حملاق العین الاعلی. || ( ص ) کبیر و بزرگ. ( اقرب الموارد ).
ورشان. [ وِ ] ( ع اِ ) ج ِ وَرَشان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ورشان شود.

فرهنگ معین

(وَ رَ ) [ ع . ] (اِ. ) نوعی کبوتر صحرایی تیره رنگ که بالای دمش سفید است . ج . وراشین .

فرهنگ عمید

نوعی کبوتر صحرایی تیره رنگ با دُمی سفید، قمری.

فرهنگ فارسی

( اسم ) قمری بر سر سرو زند پرد. عشاق تذرو ورشان نای زند بر سر هر مغروسی . ( منوچهری ) توضیح این کلمه در قاموسهای عربی لغت تازی محسوب شده . در اوستا بمعنی بیشه و درخت آمده . بار تولمه این لغت را درکلم. فارسی ورشان بمعنی کبوتر جنگلی ضبط کرده است .

فرهنگ اسم ها

اسم: ورشان (دختر) (عربی) (پرنده) (تلفظ: varashan) (فارسی: وَرَشان) (انگلیسی: varashan)
معنی: نام نوعی پرنده، قمری، پرنده ای که به فارسی آن را مرغ الاهی می گویند، کبوتر صحرایی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت فال سنجش فال سنجش فال نخود فال نخود