هرکاره. [ هََ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) در خراسان دیگ سنگی را گویند. ( حاشیه برهان چ معین ). دیگی را گویند که از سنگ ساخته باشند و در آن آش و طعام پزند و بعضی دیگ آهنی را گویند که در آن حلوا پزند. ( برهان ) : به هرکاره چون شیربا پخته شد زن و مرد از آن کار پردخته شد.فردوسی.کنون تا بدوشم من از گاو شیر تو این کار هرکاره آسان مگیر.فردوسی.بیامد زن از خانه با شوی گفت که هرکاره و آتش آر از نهفت.فردوسی. || آلتی باشد حلواپزان را و بعضی گفته اند تیر حلواپزی است. ( برهان ). || ( ص نسبی ) شخصی را نیز گفته اند که به هر کاری برسد. ( برهان ). || جاسوس. ( حاشیه برهان چ معین از فرهنگ نظام ) : دل عاشق خبر از حالت معشوق دهد کشور عشق به هرکاره نباشد محتاج.خالص اصفهانی ( از فرهنگ نظام ).
فرهنگ معین
(هَ رِ ) ۱ - (صِ مر. ) همه کاره ، کسی که به هر کاری دست بزند. ۲ - پیک ، قاصد. ۳ - جاسوس . ۴ - (اِمر. ) دیگ .
فرهنگ عمید
۱. کسی که هرکاری را بلد باشد و به همۀ کارها دست بزند، همه کاره. ۲. (اسم ) دیگ سنگی که در آن آش یا آبگوشت طبخ می کنند. ۳. (اسم ) پیک، قاصد. ۴. (اسم ) جاسوس.
فرهنگ فارسی
دیگ سنگی که در آن آش یا آبگوشت طبخ میکنند، همه کاره، کسی که هرکاری رابداند، پیک وقاصد ۱-(صفت ) شخصی که بهرکاری برسد. ۲- جاسوس (( دل عاشق خبرازحالت معشوق دهد کشورعشق هرکاره نباشد محتاج . ) ) (خالص اصفهانی ) ۳- (اسم ) دیگی سنگی که در آن آش وطعام پزند: (( بیامدزن ازخانه با شوی گفت که هرکاره و آتش آراز نهفت ... ) ) ((کنون تابدوشم من ازگاوشیر ازاین کارهرکاره آسان مگیر . ) ) ( شا.بخ . ۲۱۵۷ : ۷ ) توضیح امروزه درخراسان بمعنی دیگی استعمال شود که ازسنگی مخصوص (سنگ هرکاره ) وسرگشادهسازند ودر آن آب گوشت وانواع خورش پزند.