لغت نامه دهخدا
- نمنم دوزی ؛ دوختن نمنم. نوعی ملیله دوزی به وسیله منجوق های ریزریز. ( فرهنگ فارسی معین ).
نمنم. [ ن ُ ن ُ ] ( ع اِ ) سپیدی که بر ناخن جوانان پدید آید. نِمْنِم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). واحد آن نمنمة است.
نمنم. [ ن ِ ن ِ ] ( ع اِ ) سپیدی های ناخن. ( فرهنگ خطی ). نُمْنُم. ( منتهی الارب ). رجوع به نُمْنُم شود. || نشان و خط که باد بر خاک گذارد. ( منتهی الارب ). شیار و خطوطی که وزش باد بر خاک پدید آرد. نمنیم. ( از اقرب الموارد ).