نم نم

لغت نامه دهخدا

نم نم. [ ن َ ن َ ] ( ص مرکب ) باران نم نم ؛ بارانی اندک با قطره هائی خرد. || ( ق مرکب ) نم نم باریدن ؛ نم نمک باران آمدن. کم و با دانه های خرد باریدن. ( یادداشت مؤلف ). || نم نم نوشیدن ( خوردن )؛ قطره قطره و اندک اندک صرف کردن. کم کم و با فاصله نوشیدن.، نمنم. [ ن َ ن َ ] ( ع مص ) نقش کردن. زینت دادن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نمنمة شود. || ( اِ ) منجوق های ریزریز که به وسیله آنها قاب قرآن ، سرمه دان ، جای مهر نماز و غیره را تزیین می کنند. ( فرهنگ فارسی معین ).
- نمنم دوزی ؛ دوختن نمنم. نوعی ملیله دوزی به وسیله منجوق های ریزریز. ( فرهنگ فارسی معین ).
نمنم. [ ن ُ ن ُ ] ( ع اِ ) سپیدی که بر ناخن جوانان پدید آید. نِمْنِم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). واحد آن نمنمة است.
نمنم. [ ن ِ ن ِ ] ( ع اِ ) سپیدی های ناخن. ( فرهنگ خطی ). نُمْنُم. ( منتهی الارب ). رجوع به نُمْنُم شود. || نشان و خط که باد بر خاک گذارد. ( منتهی الارب ). شیار و خطوطی که وزش باد بر خاک پدید آرد. نمنیم. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(نَ. نَ ) (اِمر. ) ریزریز، آهسته آهسته .، (نَ نَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) نقش کردن . ۲ - زینت دادن . ۳ - (اِ. ) در فارسی منجوق های ریزریز که به وسیلة آن ها قاب قرآن و سرمه دان و جای مهر نماز و غیره را تزیین می کردند.

فرهنگ فارسی

۱ - (اسم ) قطرات اندک که آهسته فرو ریزد: نم نم باران.۲- ریز ریزخرده خرده آهسته آهسته:ازصبح تا شب نم نم عرق خوردند

ویکی واژه

ریزریز، آهسته آهسته.
غذا در زبان کودکان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال ورق فال ورق فال ای چینگ فال ای چینگ فال درخت فال درخت