مخازن

لغت نامه دهخدا

مخازن. [ م َزِ ] ( ع اِ ) ج ِ مخزن ، که به معنی جای نهادن خزانه است. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). جای های نهان و خزانه ها و گنجینه ها. ( ناظم الاطباء ): و هر کس که به کاشان... رسیده باشد و مبانی خیرات و مجاری صدقات او دیده و خانقاه و مخازن کتب و آن اخایر ذخایر... مشاهده کرده... داند که علوهمت او در ابواب خیر و تحصیل علم و اهتمام به انواع هنر تا چه حد بوده است. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 22 ). || مخازن الطریق ؛ نزدیک ترین راه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ): خذوا مخازن الطریق ؛ ای اقرب الطریق الی الموضع المقصود. ( اقرب الموارد ). و رجوع به مخزن و مخاصر الطریق شود.

فرهنگ معین

(مَ زِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مخزن . خزانه ها، گنجینه ها.

فرهنگ عمید

= مخزن

فرهنگ فارسی

جمع مخزن
( اسم ) جمع مخزن .

ویکی واژه

جِ مخزن. خزانه‌ها، گنجینه‌ها.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت فال درخت فال درخت