سیطره

لغت نامه دهخدا

سیطره. [ س َ طَ رَ ] ( ع مص ) برگماشته شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( مجمل اللغة ). مراقبت و تعهد احوال کسی یا گروهی کردن. ( از اقرب الموارد ). || غالب گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). غلبه یافتن. تسلط یافتن. چیره گشتن. || ( اِمص ) غلبه. تسلط. چیرگی. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(سَ طَ رَ یا رِ ) [ ع . سیطرة ] ۱ - (مص ل . ) چیره شدن ، غلبه یافتن . ۲ - (اِمص . ) تسلط ، چیرگی .

فرهنگ عمید

چیرگی، غلبه، تسلط.

فرهنگ فارسی

چیره شدن، غلبه یافتن، تسلطداشتن
۱ - ( مصدر ) غلبه یافتن تسلط یافتن چیره گشتن . ۲ - ( اسم ) غلبه تسلط چیرگی .
برگماشته شدن . مراقبت و تعهد احوال کسی یا گروهی کردن .

ویکی واژه

سیطرة
چیره شدن، غلبه یافتن.
تسلط، چیرگی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم