لغت نامه دهخدا
ای به درگاه تو قصه برسان صاحب رای
ره نشین سرکوی کرمت حاتم طی.انوری ( از انجمن آرا ).به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را
که صدر مجلس عشرت گدای ره نشین دارد.حافظ.صاحب غیاث اللغات این ترکیب را بکار برده است :طبیب ره نشین. || مردم غریب بی خانمان. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از آنندراج ). || مسافر و قاصدی که پیوسته در راه باشد. || دزد قطاع الطریق. || باج ستان. ( ناظم الاطباء )( برهان ). رجوع به راه نشین در همه معانی شود.