فلاته

لغت نامه دهخدا

فلاته. [ ف ُ / ف ِ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) نوعی از حلواست که آن را با شیر گوسفند پزند، و در فارسی آن را میده خوانند. ( برهان ). فراته. فراتق. ( یادداشت مؤلف ) : از وی [شهر مرو] پنبه نیک و اشترغار و فلاته و سرکه و آبکامه و جامه های قزین و ملحم خیزد. ( حدود العالم ).

فرهنگ معین

(فَ یا فُ تِ ) (اِ. ) نک فراته .

فرهنگ عمید

= فراته

فرهنگ فارسی

نوعی حلوا که آنرا با شیر گوسفند پزند و در فارسی آن را میده خوانند .

فرهنگستان زبان و ادب

{set , plateau (fr. )} [سینما و تلویزیون] فضایی معمولاً ساختگی در داخل یا خارج استودیو که موضوع در آنجا فیلم برداری یا تصویربرداری شود

ویکی واژه

نک فراته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان فال چای فال چای فال کارت فال کارت