فطری

لغت نامه دهخدا

فطری. [ ف ِ ری ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به فطرت. اصلی. ذاتی. طبیعی. خلقی. ( غیاث ). جبلی. گهری. گوهری. طبعی. ذاتی. خلقی. ( از یادداشتهای مؤلف ). || منسوب به فطر. مربوط به فطر. فطریة. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فطریة شود.

فرهنگ معین

(فِ طْ ) [ ع . ] (ص نسب . ) ذاتی ، طبیعی .

فرهنگ عمید

ذاتی، طبیعی، جبلی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به فطر مربوط به فطر .

ویکی واژه

innato
ذاتی، طبیعی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تک نیت فال تک نیت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال میلادی فال میلادی