طیلسان‌دار

لغت نامه دهخدا

طیلسان دار. [ طَ / طِ ل َ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از پیر و مرشد :
طیلسان داران دین بودند آنجا نعره زن
خانقه داران جان بودند آنجا جامه در.سنائی.

فرهنگ معین

( ~ . ) [ معر - فا. ] (ص فا. ) کنایه از مرشد، پیر.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آن که طیلسان پوشیده . ۲ - پیر مرشد .

ویکی واژه

طیلسان
آنکه طیلسان بر تن دارد، و به مجاز عالِم، دانشمند. شش هزار طیلسان‌دار زیر منبر او بود. «شمس تبریزی»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب فال ورق فال ورق