شکنندگی

لغت نامه دهخدا

شکنندگی. [ ش ِ ک َ ن َن ْ دَ /دِ ] ( حامص ) تردی. قابلیت شکسته شدن داشتن. ( یادداشت مؤلف ). || قابلیت شکستن و خرد کردن داشتن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شکستن و شکننده شود.

فرهنگ فارسی

قابلیت شکسته شدن تردی .

فرهنگستان زبان و ادب

{brittleness} [علوم و فنّاوری غذا] خاصیت مادۀ غذایی ای که براثر فشار به آسانی می شکند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال اوراکل فال اوراکل فال تماس فال تماس فال میلادی فال میلادی