شک کردن

لغت نامه دهخدا

شک کردن. [ ش َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به شک افتادن. تردید کردن. خلاف یقین کردن. ارتیاب. مراء. ممارات. مریه. امتراء. بیقره. ( از یادداشت مؤلف ) :
هیچ شک می نکنم کآهوی مشکین تتار
شرم دارد ز تو مشکین خط آهوگردن.سعدی.هر جای که بگذری بدان خوبی
کس شک نکند که سرو بستانی.سعدی.

فرهنگ فارسی

به شک افتادن تردید کردن .

ویکی واژه

sospettare
dubitare
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال پی ام سی فال پی ام سی فال ورق فال ورق فال لنورماند فال لنورماند