سودمندی

لغت نامه دهخدا

سودمندی. [ م َ ] ( حامص مرکب ) نفع. منفعت. فایده. ( ناظم الاطباء ) :
دل آرام دارید از چار چیز
کزو خوبی و سودمندیست نیز.فردوسی.بی آزاری و سودمندی گزین
که این است فرهنگ و آیین و دین.فردوسی.از آن پند کو سر بلندی دهد
بگفت آنچه او سودمندی دهد.نظامی.

فرهنگ معین

( ~ . ) (حامص . ) ۱ - نفع . ۲ - فایده . ۳ - باروری .

فرهنگ فارسی

۱ - نفع . ۲ - فایده . ۳ - برومندی باروری مثمری . ۴ - سود برندگی .
نفع منفعت و فایده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم