سالانه

لغت نامه دهخدا

سالانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) منسوب بسال. و هر سال و سالیانه. ( ناظم الاطباء ). در هر سال. ( استینگاس ). رجوع به سال شود.

فرهنگ معین

(نِ ) (ص . ) ۱ - آن چه که یک بار در سال صورت گیرد. ۲ - سالیانه .

فرهنگ عمید

۱. مربوط به سال.
۲. ویژگی کاری که در طول یک سال یک بار انجام شود.
۳. ویژگی آنچه در طی یک سال به طور مداوم انجام شود.
۴. (قید ) هر سال.

فرهنگ فارسی

سالیانه، هرسال، سالی یکبار، سال بسال، منسوب سال
( صفت ) ۱ - مربوط به سال آنچه که در هر یک سال یک بار منعقد میشود : [[ جشن سالانه دبستان ... ]] . ۲ - مجلس تذکری که در روز وفات عزیزی منعقد کنند . ۳ - بهر سال در هر سال .

ویکی واژه

آن چه که یک بار در سال صورت گیرد.
سالیانه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم